«تو را خواهم ، تو را خواهم وگرنه یار بسیار»
گُلی چون تو ، گُلی چون تو وگرنه خار بسیار
نمی خواهم به جز تو سایه ساری ، جز تو یاری
تو را خواهم ، وگرنه تکیه بر دیوار بسیار
به هر در می زنم یاری نبینم جز تو ای یار
تو را خواهم ، تو را خواهم،تو را، بسیارِ بسیار
اجازه ده شبی را در نگاهت بستری باشم
که دردم رو به پایان است و بیمار بسیار